مدیا مدیا ، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 7 روز سن داره
پویاپویا، تا این لحظه: 11 سال و 24 روز سن داره

موش موشک بابایی

18 ماهگی پویا و 4.5 سالگی مدیا

توی این ماه پسرکم سه تا دندون خوشگل درآورده .  یک دندون نیش بالا و یک دوندون نیش پایین و یه دونه دندون آسیاب پایین  الان توی 18 ماهگی اش  15 تا دندون داره  یاد گرفته چند تا کلمه رو میگه مثل داغ ، آب ، بابا و.. هنوز مامان رو نمی گه ولی به من میگه بابا !  به باباش هم میگه بابا !!!! وقتی دارم به دو تاشون غذا می دهم وسط غذا مدیا میگه آب !  پویا هم زود میگه آب !!!!  دیروز واکسن 18 ماهگی اش رو زدم . خدا کنه اذیت نشه  ولی ماشاله همچنان محتاطه  . از روی صندلی میره روی اوپن بعد جیغ میزنه و میگه منو بیارید پایین . اصلا ریسک نمی کنه  عاشق بیرون رفتنه  . وقتی میگم برو...
20 مهر 1393

شهریور 93

مدیا که همچنان عاشق عروس شدن و لباس عروس هست ، هر کاری کرد من و باباش زیر بار نرفتیم تا اینکه بالاخره مامان جونش سورپرایزش کرد و یه لباس خوشگل عروس براش خرید . ما هم کلی صحبت کردیم که نباید برای خیابون یا مهد کودک بپوشیش فقط برای خونه یا مهمونی باشه پسرم توی این ماه دو تا دندون نیش پایین و یه دونه دندون نیش بالا رو درآورده . خیلی سخت نبود من که نفهمیدم چون همیشه در حال نق زدنه الان جمعا یازده تا دندون خوشگل داره ...   ...
30 شهريور 1393

مرداد 93

یادمه زمانی که مدیا رو داشتم مرتب ازش عکس و فیلم می گرفتم  ولی الان حتی وقت ندارم عکس یا فیلم بگیرم زمانی هم که وقتش رو دارم جرات عکس گرفتن رو ندارم بخاطر اینکه مدیا خانم زود میاد میگه دوربین رو بده به من و شروع می کنه هزار تا عکس از در و دیوار و آسمون و ... می گیره بعدش هم من باید کلی وقت بذارم که اونها رو پاک کنم  ..... برای همینه که عکسهام کم شده مدیا خانم که ماشاله روز به روز بزرگتر میشه و با خرده فرمایش های جدید ..... دو سال و نیم اش که بود هر روز می گفت کیک تولد می خواهم با شمع فشفشه ای ...خلاصه تا مدتی کار ما شده بود خرید کیک تولد سه سالگی گیر می داد که پازل می خوام ...هر وقت خیابون می رفتیم حتما باید یه دونه پاز...
26 مرداد 1393

اولین تجربه استخر رفتن مدیا و از پستونک گرفتن پویا

با اینکه استخرهای اینجا به گفته خودشون  زیر پنج سال رو نمی پذیرند . امسال تصمیم گرفتم مدیا رو برای اولین بار ببرم استخر استخری که مدیا رو بردم یه استخر داره مخصوص بچه ها براش مایو خریدم و با همدیگه رفتیم . پویا رو هم به همسرم سپردم از غریق نجات استخر اجازه گرفتم که با مدیا وارد استخر بچه ها بشم چون اولین بارش بود اول از همه قبل از رفتن کلی باهاش صحبت کردم که نیاد اونجا بگه من نمیام ، من از آب می ترسم یا .....بهش گفتم من کلی پول دادم و زمانمون هم محدوده باید حداکثر استفاده رو بکنه  مدیا رو اول از پله ها پایین بردم  رفتیم توی آب و بهش گفتم توی آب راه برو و دستش رو گرفتم و عمق آب تا گردن مدیا بود و توی دهنش نمی رفت...
8 تير 1393

خرداد 93 آبشار بیشه

یادمه حدود بیست سال پیش رفته بودم آبشار بیشه ولی اون موقع با قطار باید می رفتیم جاده ماشین رو نداشت الان یه چند سالییه که میشه از طریق جاده رفت برادر شوهرم پیشنهاد کرد که روز جمعه ناهار بریم اونجا منم که خیلی دوست داشتم بریم  اونم با دو تا بچه های کوچولوش اومد .... خیلی بهمون خوش گذشت حتی بچه ها هم ساکت بودند و اصلا اذیت مون نکردند واقعا جای همه خالی ...
15 خرداد 1393

تولد 4 سالگی مدیا

اینجا دیگه دخترم هزار ماشاله 4 سالش تموم شده در حالیکه داداشش 1 سال و دو ماهه است تصمیم گرفتم مثل سالهای قبل جشن تولدش رو توی مهد کودک بگیریم آخه خیلی دوست داره که پیش دوستهاش باشه منم براش کیک و شمع خریدم و رفتم اونجا . خودش که خییییییلی خوشحال شد .از همه جالبتر اینکه احساسات دوستهای هم سن اش برام تعجب آور و قشنگ بود . من که وارد کلاسش شدم و مربی اشون گفت که امروز تولد مدیا است دوستهای کلاسش که هم سن او بودند (با یه چهار یا پنج ماه اختلاف) می اومدند پیش من و به من می گفتند خاله تولدش مبارک !!!!!!! دوستهای دیگه می اومدند و از اسباب بازی یا ماشین های مهد کودک به من می دادند و می گفتند تولدش مبارک !!!!! از اینهمه ابراز احساسا...
6 خرداد 1393

راه افتادن پویا

بالاخره پسرکم در یک سال و دو ماهگی اولین قدمهاش رو تجربه کرد یادمه مدیا هم توی همین سن بود که راه افتاد . وقتی پویا دو قدم راه میره ، زمین می خوره و زود بلند میشه و دوباره شروع می کنه .....آنقدر خوشحاله که روزی چندین بار از روی زمین بلند میشه و راه میره .قربونش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش خدا رو شکر یه کم غذا خوردنش بهتر شده برنج رو خیلی دوست داره و تخم مرغ و طالبی و هندوانه و .... ولی برعکس مدیا خرما دوست نداره هر چیز خوردنی که دست من یا مدیا ببینه جیغ میزنه که اونو می خواهد اول یه گاز میزنه اگه خوشش اومد می خوره اگه نه که پرتش می کنه ماشاله خیلی شیطون شده ولی بسیار لجباز . هر چیزی رو به زور بدست میاره ...
4 خرداد 1393

تفاوت بچه هام

می خواهم حالا تفاوت بچه هام بگم : مدیا  دختر آروم و صبور ولی  پویا بازیگوش و لجباز و یه دنده مدیا بسیار خوش غذا ولی پویا بد غذا مدیا روزها  آروم و شبها بدخواب و نا آرام  ولی پویا روزها شیطون و فوذول و شبها آرام مدیا اصلا اهل جیغ زدن نیست ولی پویا برای هر چیزی جیغ می زنه مدیا بعضی وقتها که حوصله داره میاد با پویا بازی می کنه اسباب بازی بهش می ده ولی مواقعی که حوصله نداره  و داداشی می خواهد باهاش بازی کنه  یه پشت چشمی نازک می کنه و میگه می خواهم کارتون ببینم مدیا اصلا تلویزونی نبود (البته خودم چون دوست نداشتم تا 3 سالگی کارتون ببینه از 3 سالگی به بعد تلویزونی اش کردم ) ولی پویا بخاطر دیدن کارت...
1 خرداد 1393

اردیبهشت 93

پویا که هنوز راه نیافتاده ...شاید مثل مدیا یکسال و سه ماهگی راه بیافته ؟؟؟؟!!!! ولی عاشق اینه که راه بره . توی خونه مرتبا یا شلوار من و می گیره و باهام راه میاد یا اینکه کمر مدیا رو می گیره و مثل قطار بازی  تو تو چی چی می کنه . مدیا هم باهاش بازی می کنه و بعد دو دور که شد میگه مامانی خسته شدم دیگه !!!!!!! پویا خیلی لوسه ...هر جا که بالش باشه زود میره و سرش رو می زاره روی بالش هر جا هم که مدیا باشه زود میره توی بغلش و سرش رو میذاره روی سینه مدیا .... خوشبختانه اونم مثل خواهرش علاقمند به کارتون و آهنگهای کارتونی شده   مدیا رو اینجا برده بودم عروسی دوستم . بزرگتر شده و دیگه اصلا توی عروسی اذیتم نکرد و خیلی بهم خوش...
27 ارديبهشت 1393