درد دل های یه مامان
حالا دیگه می خواهم از خودم بنویسم ... از گرفتاریهام .... از بچه داریهام .... از اینکه وقت سر خاروندن هم ندارم ... از اینکه واقعا درگیرم ... از اینکه خیلی روزها وقت ندارم حتی برم جلوی آینه ببینم چه قیافه ای شدم ؟؟؟؟ از اینکه نمی تونم حتی پنج دقیقه هم بشینم روی مبل و بگم اخیش ...!! از اینکه همش در حال بدو بدو کردنم ... همکارام به من میگن خانم بدو بدو .....!!!! از اینکه هر روز ساعت 1 میرم دنبال بچه هام . بچه ها رو سوار ماشین می کنم و توی پارکینگ خونه پویا رو بغل می کنم مدیا هم خودش میاد با سه تا ساک توی دستم (کیف خودم ، ساک مدیا ، ساک پویا) میرم بالا ... لباس دو تا رو باید بیرون بیارم و ساک هاشون رو خالی کنم ...
نویسنده :
عاطفه
9:25