مهر 92
دیگه چون مرخصی نه ماه تصویب نشد مجبورم 17 همین ماه برم سرکار
مامانم بهم قول داد تا دو سه ماه بیاد پیشم و مواظب بچه ها باشه تا پویا یه کم بزرگ بشه و بتونه بشینه
الان پویا غلت می زنه اونم چند تا . آنقدر که وقتی می زامش جلوی آشپزخونه تا به خودم میام می بینم ماشاله آخر سالن رفته و پاهاش رو تکیه می ده به مبل و خودش بازی می کنه
دارم با کمک می نشونمش و از اول مهر شروع کردم به غذای کمکی دادن ولی برعکس مدیا خیلی شکمو نیست و وقتی که نخواهد اصلا دهنش رو باز نمی کنه بالاخره از اون انکار و از من اصرار
مامانم گفته اون دو سه ماهی که میام پیشت نمی ذارم مدیا بره مهد می خواهم خونه پیشم باشه آخه هم آرومه و هم ساکت ولی من دوست دارم بره چون دوباره مجبورم با گریه بذارمشون مهد
وقتی مدیا یهو می پره توی بغلم می گم مدیا نکن ..یواش ...
اونم میگه نه ... فقط یه شوخی بود !!!!!!