مدیا مدیا ، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 22 روز سن داره
پویاپویا، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 8 روز سن داره

موش موشک بابایی

جوجه های مامانی (آذر 92)

1392/9/15 11:44
نویسنده : عاطفه
238 بازدید
اشتراک گذاری

امروز یه کم تمرکز کردم تا از دخترم بگم ... از دخترم که باندازه تمام دنیا دوستش دارم

می خواهم از کارهاش بگم ...کارهای خوب و بدش...قلب

از اینکه خدا رو شکر  الان دیگه مامانی شده ، دیگه دنبال باباش گریه نمی کنه ، اگه باباش یا من بخواهیم بریم بیرون دنبال سرمون  نمیاد ، نمی دونم شاید بزرگتر و عاقل تر شده

از اینکه همش در حال کت و فت کردنه ...از در کابینتهای من تا جایی که دستش نمی رسه و صندلی آشپزخونه رو میذاره زیر پاهاش .....

از اینکه هر روز میره سراغ کشوی ملاقه و کفگیر هام و اونها رو میاره و میگه می خواهم غذا درست کنم ...

از اینکه اسباب بازی های دوست داشتنی و مورد علاقه اش رو میاره و میده به پویا و میگه اینها رو من برا داداشی خریدم ... داداشی برای خودت .. باشه !!!!!

از اینکه میره نمک میزنه به گردو ها و میگه مامانی از این بهش زدم تا خوشمزه بشه ....!!!زبان

از اینکه حتما باید به زور بفرستمش دستشویی ...  خودش رو خیلی نگه میداره و اصلا خوب نیست .ولی دیگه  می تونه خودش رو بشوره و من راحتم ..

از اینکه خیلی منطقی تر شده ... وقتی چیزی می خواهد بهش می گم بذار اول داداشی ات رو شیر بدم برای اونو برای تو درست کنم و میگه باشه

از اینکه وقتی باهاش میرم بیرون و همه چیز رو می بینه اصلا لج نمی کنه که الا و بلا باید فلان چیز رو برام بخری

توی بهترین فروشگاه می برمش می گه مامانی میشه این و برام بخری می گم این برای تو نیست ... یا می گه پس این رو می گم پول ندارم و میگه باشه حتی اگه دست خالی هم بیام بیرون حرفی نمی زنه

فقط میگه مامانی نگاه کن این عروسک پاتریکه منم میگم آره ..... یا میگه نگاه کن این و ... منم میگه آره

از اینکه میگه صبح از خواب بلند میشه و میگه مامانی می خواهیم بریم مهد کودک....!!!!!!

از اینکه مثل خودمه .  عاشق جمع ه . توی غذا خوردن و بیرون رفتن و ... دوست داره من و باباش و داداشی هم حضور داشته باشیم ...

از اینکه توی خونه میشه معلم و با مدادش روی دیوار رو نشونه می گیره و میگه مامانی این چیه ؟ منم میگم  دیوار  بعد میگه :آفرین ....!!!!!   دوباره روی دیوار رو نشون می ده و میگه حالا بگو این چیه ؟ منم میگم مثلا  ساعت  . بعد به من میگه : نه بچه جون این تابلو است.!!!!!!

یا اینکه وسایل خونه رو شاگرد تلقی می کنه و براشون حرف میزنه ! 

از این که هم حرفمه....!!!!

دختر خوشگل ام با همه وجود دوستت دارم .....ماچ

اینم پسر مامانی (اونقدر که مدیا بابایی بود و منو اذیت کرد منم ترجیح دادم پسرم مامانی بشه )الان آنقدر مامانی شده که نگو .....حتی بغل باباش هم نمیره......(8 ماهگی )

پویا 3/9/92 اولین دندونهای خوشگلش رو در 8 ماهگی درآورد دو تا دندون خوشگل

اینجا دیگه وقتی چیزی رو روی زمین می بینه خودش رو می کشونه روی زمین آنقدر که بره به سمت اون اسباب بازی و اونو بگیره  

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

بهناز مامان نازنین
25 دی 92 20:34
عزیییییززززززم این دختر منطقی و نانازه می بینی خاله اش
شيرينكده
10 بهمن 92 11:37
عزيييييييييييييييييييييييييييييييييزم ماشالله هزار ماشالله چه دختر و پسر خوشملي خداحفظشون كنه انشالله براتون عاطفه جونم ماشالله آقا پويا تونم خيلي بزرگ شده انشالله هميشه سالم باشن براتون[ماشاله به جونت عزیزم . چشمهات خوشگل می بینه شادی جان]