نوروز 95
هفته آخر اسفند بودیم که من و مدیا و پویا سه تایی یه مریضی سختی گرفتیم که دشمن نبینه .......
همسرم هم توی شهر غریب همزمان مثل ما مریض شده بود . اینکه چه ویروسی بود و ما چطوری گرفتیم بماند . خلاصه یک هفته تمام مریض بودیم و دختر خواهر شوهرم (پردیس) پیش ما بود .
وقتی اتاق بچه ها جدا کردم مدیا پیله کرده بود که باید برامون تخت بخرید . بعضی وقتها گریه می کرد و می گفت من خسته شدم انقدر روی تخت نخوابیدم . برای شب عید هم ما رفتیم براشون تخت خریدیم و ... برای مدیا رو تختی باربی خریدم و چون پویا به شخصیت خاصی علاقه نداشت برای پویا هم باب اسفنجی انتخاب کردم فقط می گفت رنگش آبی باشه
یادمه وقتی تخت شون رو آوردند نصب کنند مدیا و پویا آنقدر مریض بودند که حتی نرفتند تخت شون رو نگاه کنند یا روش بشینند .....
طبق معمول هم عید رفتیم خونه مامان و بابام
تصمیم گرفتم حالا که وبلاگ آشپزی ندارم از بعضی کیک ها و غذاهایی که درست می کنم اینجا بزارم البته با اجازه نی نی وبلاگ . چیز کیک توت فرنگی عالییییییییی بود