زمستان 94
دیگه اینقدر با این دو تا بچه درگیرم که جزییات کارهای پویا رو یادم میره مثل مدیا دقیقا بنویسم اینکه چند تا کلمه حرف میزنه و چه بازیگوشی هایی در میاره . با اینکه از آذر ماه دیگه سر کار نمی رم ولی بازم گرفتارم . همسرم هم نیست و کلی کار روی سرم ریخته
فقط می دونم پویا ماشاله تا 30 راحت می شماره و اینکه بعضی از کلمه ها رو نمی تونه خوب تلفظ کنه و کاملا بچگانه حرف می زنه مثل ک - چ - ق . می خواهم مثل مدیا بهش تخم کبوتر بدم ولی همسرم میگه با مزه گی اش به همین بچگانه حرف زدنه شه .......!!!!!
توی ماشین بودیم پویا پوست شکلاتش رو ریخت توی ماشین . منم به پویا گفتم پوست شکلاتت رو داخل ماشین نریز . مدیا هم به طرفداری از داداشش گفت : مامان پویا اولین بارش ه . آخه پویا بچه است ...!!!!!!
خدا رو شکر غذا خوردن مدیا خییییلی بهتر شده البته منم فقط چیزهایی رو درست می کنم که دوست دارند . نا گفته نمونه که بازم زور پشت غذا دادن به بچه ها هست ........!!!!!