ای تموم زندگیم ............. بی تو تموم زندگیم
اسم قاشق را گذاشتم قطار.... هواپيما.... كشتي تا يك لقمه بيشتر بخورید! يادتون هست ؟ شدم خلبان، ملوان، لوكوموتيوران ....، ميگفتم بخور تا بزرگ بشي، آقا شيره بشي!.... و شما عادت كردید كه هر چيزي را بدون اينكه دوست داشته باشید قورت بدهید حتي بغض هاي نتركيده تان را.......... عاشقتونم
به مناسبت روز زن ، طبق هر سال مدیر خوب مهد کودکشون یه باغ خیییلی قشنگ گرفت به همراه گرو ه نمایش و ارکستر و کلی مسابقه برای پدر و مادرها و ........
ما هم خانوادگی رفتیم هوا هم خیلی خوب بود و بچه ها خییییلی خوش گذشت موقع اجرای آهنگهای ارکستر مدیا و پویا به همراه بچه های دیگه اون وسط می رقصیدن فقط اینکه پویا کلی از خاله پیرزن (بازیگر نمایش با لباس مبدل ) ترسید و گریه کرد و فرار کرد
ولی وقتی فیلم برداری هاش رو توی گوشی باباش دید و اونها رو می ذاره کلی ذوق می کنه منم بهش می گم دیگه ازش نترسی ایندفعه برو تا بغلت کنه و باهاش برقصی پویا هم میگه : باشه !!!!!!!!
پویای دو ساله و مدیای پنج ساله مامانی و بابایی
اینم بهار دوست مهد کودک (اینجا مرتب دنبال پویا می اومد و تند تند بوسش می کرد)
عکس کارت تبریک بچه ها رو هم بزودی می زارم که مربیای خوب مهدشون برامون درست کردند