مدیا مدیا ، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 22 روز سن داره
پویاپویا، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 8 روز سن داره

موش موشک بابایی

مسافرت شمال + سرزمین عجایب

1391/5/31 8:25
نویسنده : عاطفه
1,176 بازدید
اشتراک گذاری

تعطیلی عید فطر رو خیلی دوست داشتم برم مشهد ولی بخاطر ازدحام و شلوغی متاسفانه هتل پیدا نکردیم و قرار شد بریم شمال

با اینکه کلی توی ترافیک بودیم و جاده ای رو که همیشه 3 ساعته می رفتیم رو مجبور شدیم 11 ساعته بریم ولی خدا رو شکر مدیا اصلا اذیت نشد و ما رو اذیت نکرد نیشخند

هوا یه کمی شرجی بود ولی خوش گذشت ...

مدیا اصلا حاضر نشد بره توی آب و آب بازی کنه حتی نخواست که شن بازی کنه ...ناراحتخیال باطل

وقتی هم که باباش رفته بود شنا وقتی اومد و روی پاهای باباش ماسه بود بالاجبار ازش می خواست که اونها رو بشوره ..... قربون دختر خوشگلم که انقدر تمیزه .....چشمک

آنقدر که به نقاشی کردن علاقه داره حتی توی ماشین و توی هتل هم از ما می خواست بهش خودکار و کاغذ بدیم و نقاشی می کرد کلی سرگرم می شدقلب

توی جنگل سی سنگان  اصرار کرد که سوار اسب بشه ... برعکس مامانش اصلا از حیوانات نمی ترسهاسترس

 

برای دیدن بقیه عکسها برید به ادامه مطلب

 

اینم عکسهای تیراژه که مدیا با پسر عموش طاها  با هم سوار شدند

قربون دو تا وروجک هاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااقلب که دست هم رو گرفتند

این دفعه تیراژه خیلی بیشتر از دفعه قبل بهم خوش گذشت آخه دیگه مدیا ماشاله بزرگ شده بود و خیلی بازیها رو تنهایی سوار می شد قربون دختر بشم الهی...ماچماچماچ

 

اینم کیک تولد همسرم بود که مدیا زحمت کشید با انگشت اش کاکائوها ش رو از بین برد...خنده

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (13)

بهناز مامان نازنین
7 شهریور 91 23:17
ای جونمممم ماشالله
خدا رو شکر بهتون خوش گذشته
ایندفعه اومدی تهران به من خبر ندی خودت می دو نی هاااااااااااااااااااااااااااااا

دلم باتن تنگولیده


عزیزم جای شما خالی
چشم حتما مشتاق دیدارت هستم
samaneh
27 شهریور 91 9:33
اوه هه ماشاالله مديا .....چه جراتي كرده من به اين بزرگي جرات ندارم نزديك اسب برم .....


آره بهناز جان . منم مثل توام از همه حیوانات می ترسم از مورچه بگیر تا ......؟
میترا مامان مهرناز
2 مهر 91 10:21
سلاااااااااااااااااااااااااااااااااام واااااااااااااااااای من نتونستم به دلایلی چند وقتی سر بزنمممممممممممم
چه عکسای خوشگل خوشگلیییییییییی
همیشه به سفر

مامانی سعی کن یه چیزایی مثل آرد و آب مثل رنگ انگشتی و .... بدی به مدیا تا دستاش رو کثیف کنه این بازیا خیلی خیلی تا ثیر خوبی داره و نباید بذاری امتناع کنه از این بازی ها
خیلی وقته به ما هم سر نزدین نکنه قهرین


عزیزم من که همیشه به وبلاگت سر می زنم ..این تویی که افتخار نمی دی ؟؟؟؟؟؟
راستش میترا جان خودم خیلی دوست دارم ولی مدیا خودش یه کم حساسه .
رنگ انگشتی که میارم و می گم دستت رو بزن به سختی می زنه بعدش هم زود دستش رو نشونم می ده میگه بشورش کثیف ه
منم می گم اشکالی نداره بازی کن آخرش می شورمش ولی قبول نمی کنه
شمال هم که بردمش دوست داشتم لب ساحل ماسه بازی کنه ولی اصلا حاضر نشد انگشت بزنه تازه مرتب به باباش می گفت برو پاهات رو بشور کثیف شد!!!!!!!
نمی دونم والا چکار کنم ....زیادی حساس شده ؟ شاید بزگتر بشه بهتر بشه؟؟؟؟؟؟؟

مامان زهرا نازنازی
6 مهر 91 11:52
عاطفه جون سلام

ببخشید که مدتی نتونستم بهتون سر بزنم

شما هم که خیلی وقته مطلب جدید ننوشتی

امیدوارم هر کجا هستی شاد و سلامت باشی

ماشاالله به مدیا جون خوشگل و ناز که حسابی خانوم شده

از به بعد زود به زود میام پیشتون


سلام عزیزم ، آره منم چند وقتیه حس اش رو ندارم آپ کنم
منتظرتون هستم خانمی

بهناز مامان نازنین
15 مهر 91 0:12
سلام عزیزم خوبی ببخش بهت سر نزدم نازی مریض شده بود و یه هفته درگیر شدم


سلام . خوبی . چرا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟چطوری الان حالش چطوره ؟؟؟؟؟
خیلی مواظبش باش
میترا مامان مهرناز
18 مهر 91 12:54
چرا نمینویسی دیگه؟؟؟؟؟؟؟؟
درمرد بازی با رنگ انگشتی خودت هم همراهیش کن دستات رو حسابی رنگی کن و بعد بشور بگو ببین هر وقت بخوام همه ش پاک میشه
دوباره خودت مشغول بازی شو ولی بهش نگو تو هم بیا خودش کم کم هیجان تو رو که ببینه میاد و عادی میشه براش
مربی مهراز خیلی به نقاشی با دست تاکید میکرد دلیلش رو نمیدونم
آپم عزیزم
راستی دلیل اینکه دیر میام چون گودر ندارم و نمیفهمم کی آپ میکنی توی خونه هم مهرناز فرصت نمیده تا بتونم همه وبلاگ ها رو چک کنم


مرسی میترا جون از راهنماییت . چشم حتما این روش رو باهاش امتحان می کنم .
راستش مدتیه حسش رو ندارم تا بنویسم نمی دونم چرا؟؟؟؟؟
مامان زهرا نازنازی
22 مهر 91 18:47
سلام دوست عزیزم

بازم که مطلب جدید ننوشتی؟؟

زودباش دیگه هرچی بیشتر فاصله بیوفته سخت تر میشه با چند تا عکس شروع کن

در مورد سوالت هم خصوصی برات توضیح میدم. چک کن



باشه چشم عزیزم . می خواهم شروع کنم با توکل به خدا
ani
22 مهر 91 23:29
همیشه به سفر و گردش عزیزم


مرسی قربونت . جای شما سبز .


مامان زهرا نازنازی
8 آبان 91 8:46
سلام عزیزم

ممنون از توجهت اولین نظر بلافاصله بعد از درج مطلب

من هم برای شما بهترین ها رو از خدای مهربون خواستارم


قربونت عزیزم . همیشه شاد باشید
بهناز مامان نازنین
17 آبان 91 11:50
سلام عزیزم خوبی چه خبر بابا آپ کن دلمون تنگ شد


چشمممممممممممم
بهناز مامان نازنین
22 آبان 91 16:24
کجاییی چرا آپ نمی کنی عاطی جون(


قراره بزودی آپ کنم .چشم عزیزم
مامان مهشید
23 آبان 91 9:22
چرا نمی آپی


می آپم مریم جان ...بزودی
بهناز مامان نازنین
4 آذر 91 16:44
سلام خوبی عزیزم کجایی دلمون تنگ شد بابا یه عکسس از عروسکت بزار خوووووووووووووو


سلام . قربونت عزیزم .بخدا یادم میره دوربین رو بیارم . نازنین جون رو ببوس