مدیا مدیا ، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 22 روز سن داره
پویاپویا، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 8 روز سن داره

موش موشک بابایی

بنویسم تا یادم نرفته ...

1391/1/14 11:10
نویسنده : عاطفه
1,078 بازدید
اشتراک گذاری

می خوام چند تا از کارهای جدیدت رو بگم :

1- ماشاله لباسهای مامان و بابات رو از شش ماه پیش می تونستی تفکیک کنی و الان هم کاملا تشخیص میدی  وقتی من و بابایی می خواهیم صبح بریم سر کار میری و شلوار بابای ات رو میاری و بهش میدی غروب که بابات از سر کار میاد و داره کفشهاشو درمیاره سریع میری توی اتاق و زیر شلواری و تک پوشش رو با خودت می کشونیش و میاری  حتی بین راه به من هم نمی دیش و میدی به بابات .خجالت

2- خیلی بابایی هستی با اینکه صدای تلویزون زیاده بعدازظهر که صدای آسانسور و صدای دست بابات که میره توی جیبش تا کیلدها رو دربیاره رو می شنوی سریع می دوی جلوی درب و بعد هم که میری و لباسهاشو میاری تا عوض کنهخنده

3- قربونت خیلی دختر حرف گوش کنی هستی و فرمانبر . هر چیزی که میخواهیم و بهت می گیم ماشاله می فهمی و دقیقا همون رو برامون میاری . وقتی بهت می گم کنترل رو بیار بعد می گم کنترل ماهواره تو هم دقیقا همون رو میاری بدون اشتباه ماچ

یا اینکه بابای ات میگه مدیا کاپشنت رو بیار تا برات بپوشم تو هم میری و دقیقا کاپشنت رو میاری

4- خودت بلدی قاشق و لیوان رو دست بگیری و باهاش بخوری قاشق هم کاملا تا آخر می ذاریش توی دهنت ولی چون دختر تنبل و شکمویی هستی ترجیح می دی خودم بهت غذا و آب بدم وقتی بهت می گم خودت لیوان رو بگیر با دو دست محکم زیر لیوان رو می گیری و آب یا آبمیوه می خوری

5- تازگیها هم یاد گرفتی وقتی غذات رو تموم می کنی بلند می شی و بشقابت رو می بری سمت آشپزخونه و فقط به اون  کسی که توی آشپزخونه باشه تحویل می دی قلب

6- عاشق شربت و دارو هستی وقتی خدای نکرده مریض می شی هیچ مشکلی با شربت خودنت نداریم حتی تلخ ترین شربتها رو .....     عادتت دادم بعد از شربت آب بخوری و تو هم بلافاصله اینکار رو انجام می دی

7- علاقه بسیار بسیار شدیدی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی به خرما داری تا روزی پنج تا خرما نخوری ول کن ما نیستی . حتی ما رو هم مجبور می کنی توی مریضی بهت خرما بدیم !!!!!!!!!!

بعد ازظهر ها که از خواب بیدار می شی باید حتما 4 یا 5 تا خرما بخوری با شیر وقتی هم ما بی توجه هستیم میری جلوی کابینت و دستت رو دراز می کنی و گریه می کنی تا ما راضی بشیم و ....

می ترسم یکبار نصف شب ما خرما نداشته باشیم و بابایی مجبور بشه بره بخره .!!!!قهقهه

8-هزار ماشاله خیلی خوش غذایی همه چی دوست داری و تا جایی که کاملا سیر بشی می خوری بعضی چیزها رو خیلیییی دوست داری مثل  خرما ، هویج پخته ، آب میوه (سیب ، لیموشیرین ، هویج و ...) ماست ، گوشت و موز و .... خیلی چیزهای دیگهخوشمزه

البته خدا کنه همینطوری بمونی ...خیال باطل

9- وقتی میریم توی پارکینگ شروع می کنی به راه رفتن تند و وقتی یواشکی از پشت لباست رو می گیرم که نیافتی به من می گی دستت رو بردار دوست نداری کسی تو رو نگه داره

10- روزی شصت بار میری در کمد لباسهات و همه رو میاری بیرون  منم دوباره می ذارم توی کمد و تو دوباره .....کلافه

کوله پشتی ات رو میاری می گی برام بپوش ...... کفشهاتو میاری و می گی پام کن .....آنقدر که کفش دوست داری و توی خونه همش باید کفش پا ات باشه

 

11- دمپای رو فرشی سفیدهام از پام درمیاری و قایم می کنی و دمپایی رو فرشی قرمز ام از توی کمد میاری و می گی اینها رو بپوش

12- الانم که یه دستت رو میگری به مبل تا نیافتی بعد یه پات رو توی دمپایی من یا بابات می کنی  (بس که قربونش برم محتاطی) بعد شروع به راه رفتن می کنی و می خندی

 

13- وقتی یکسالت بود و همه اسباب بازیهات توی استخر توپ ات بود یکی از مکعبهات رو بیرون میاوردی و نشونم می دادی منم می گفتم آفرین حالا یه مکعب دیگه تو هم از توی اون همه اسباب بازی کلی می گشتی و دقیقا مکعب بعدی رو بیرون میاوردی  نه توپ یا وسایل شبیه اون رو اینکار رو ادامه می دادی تا همه مکعبا بیان بیرون

14- از بچگی وقتی غذا می خوردی و سیر می شدی قاشق رو که جلوی دهنت می گرفتم سرت و به علامت منفی تکون می دادی یعنی نمی خوری (نمی دونم اینو از کجا یاد گرفته بودی آخه خیلی کوچک بودی )

ولی الان وقتی سیر می شی و دیگه نمی تونی غذا خودی قاشق یا لیوان رو که میارم جلوی دهنت با دست هلش می دی به عقب و می گی نهبامن حرف نزن

15- توی خونه موقع بازی کردن زمین می خوری یا میافتی اصلا گریه نمی کنی و فقط می گی   اوخ ...!!!!!آخ

 16- تازگیها عقب عقب  راه می ری 

17- بهترین تفریحت بازی کردن با ماشین ظرفشویی من بیچاره است . به محض اینکه درش رو باز می کنم سریع میای و کشوها ش رو می کشی بیرون و از همه بدتر میای می شینی رو درش

تازگیها هم که یاد گرفتی روی درش سر پا  میایستیتعجبمنتظر

 18- عادت داری موقع خواب باید یه چیزی توی دستت باشه و بهترین اسباب بازی که دوست داری بگیریش  ریمل آرایشی مامان بیچاره است .

19- قربون شکلت تازه داری عادت می کنی شبها بدون پیش پیش روی پا ی ما بخوابی ... خیلی خوشحالم چون می دونم دیگه داری بزرگ می شی . موقع خواب که توی رختخواب دراز می کشی منم میام پیشت و الکی خودم رو می زنم به خواب  . شعر و آهنگ بچه گانه هم توی موبایل گذاشتم می دم دستت  بعد از پنج دقیقه لالا ........

20-وقتی بهت می گم مدیا برو از توی اسباب بازیهات کتابت رو بیار وقتی پیداش نمی کنی  دو تا کف دستت رو به بیرون برمی گردونی و سرت و تکون می دی میگی نیس (نیست) ......چشمک

 

 خدای خوب و مهربونم خیلی دوستت دارم .مرسی بخاطر اینهمه لطفی که در حق ما داشتی . ازت ممنونم بخاطر داشتن بچه سالم و باهوش و با محبت .

سپاسگذارم بخاطر همه چیزهای خوبی که بهمون دادی و بخاطر همه چیزهایی که بهمون ندادی

با تمام وجود گناه کردیم ، اما نه نعمتهایش را از ما گرفت نه گناهمان را فاش کرد .... بیندیش اگر طاعتش کنیم چه می کند ..!!!!

 

 

بهناز جان منم از اینها گرفتم

 

 

 

آخی این عکسها مال هفته آخریه که مو  داشتی .....

 

 

 

اینجا دیگه هزار ماشاله دستت به دستگیره می رسه و خودت در رو باز می کنی و میری بیرون . منم امروز می رم و برات یه قفل درب آپارتمانی بگیرم تا دیگه  .....

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (15)

بهناز مامان نازنین
10 دی 90 12:57
سلامم ای جونم قربونششششش شیطون و خوشکل خاله عززززززیزمه جوجو
چقدرم ماشالله کار بلده جوجو
می گم چقدر اون فیلش خوشکله فکر کنم کلی باهاش صفا کرده الباه مواظبش باش نازنین یه وقتایی زیادی باهاش اوج می گیره و دو بار از روش افتاد
مواظب خوشکلمون باشششششش
امشب میام ولایت

سلام عزیزم ممنون از لطفتت . از همون جایی که تو گفتی براش خریدم اون دفعه که اومدم تهران .آره راستش ترسش زیاده . مدیا هم جو گیر که بشه چنان تکونش می ده که ما هم بی خیال فیل می شیم .
اگه اومدی دوست داشتی یه قراری بذار .
ضمنا اینجا بارون اومده یواش بیاید . نازنین جون رو هم بپوش خدای نکرده اذیت نشه .ببوسش

مامان مهشید
10 دی 90 17:03
خدا حفظش کنه این دختر بابایی رو مهشید منم بابایی خیلی هم هم دارو هاشو خوب می خوره ولی خوش به حال شما که دخترت خرما دوست داره مهشید هم از بچگی تا همین الان که نزدیک 5 سالشه باید موقع خواب عزیزترین عروسکشو بغل کنه
خدا رو شکر به خاطر این فرشته های نازنین که بهمون داده ... همیشه براش صدقه بده
مدیا جون مهد کودک میره؟


خدا مهشید جون رو هم براتون نگه داره . راستش مریم جون خرما خوبه بخوره ولی در حد تعادل . مدیا گیر می ده میگه اونقدر بهم خرما بدید تا سیر بشم .چشم براش صدقه می دم .
آره عزیزم وقتی اومد دنیا تا یکسال و سه ماهگی پرستار داشت بعدش علیرغم میل باطنی ام گذاشتمش مهد ولی خدا رو شکر الان راضی ام

ناهید مامان اروین
11 دی 90 0:59
الهی خاله فدای ایت مدیا باهوش بشه...
قربونت بشم من ...
چه عکس های نازی داره این وروجک...



این حرف رو نزن ناهید جون . همه بچه ها باهوش هستند حتی باهوش تر از مدیا . فقط خواستم اینها رو بنویسم تا بعدها که انشاله بزرگ شد بدونه توی اون سن چه کارهایی می کرده

این عکسها ما زمانی است که بچه ام مو داشت ....

ناهید مامان اروین
11 دی 90 1:00
قربونت بشه خاله


خدا نکنه خاله اش .
میترا مامان مهرناز
11 دی 90 14:38
مرسی از اینکه به ما سر زدین
قربون این دخمل خوشگل و زبر و زرنگ که انقدر کارا بلده

خوشحالم شما هم به جمع دوستای ما اضافه شدین
با کمال افتخار شمارو لینک میکنم


منم خوشحالم عزیزم . مهرناز جون رو ببوس
ناهید مامان اروین
12 دی 90 15:03
بیا وبلاگم....یه خبر بد دارم...


عزیزم من هر روز صبح می یام وبلاگت . آره عزیزم متاسفانه خوندمش . آرزوی سلامتی برای انار جون رو دارم
بهناز مامان نازنین
14 دی 90 14:08
سلام کجایی


سلام . خوبی . امروز (شنبه) دیدمش . محل کارمم . تو کجایی رفتی یا هنوز اینجایی
بهناز مامان نازنین
17 دی 90 21:30
نه هنوز ولایتم


میخوای قرار بذاریم همدیگر رو ببینیم . افتخار میدید؟؟؟؟
ناهید مامان اروین
18 دی 90 15:09
سلام خانومی؟
این 3 باریه که دارم یه عالمه نظر مینویسم ولی ارسال نمیشه...یکم قاطی کردم...
ولش کن...
کجایی ؟کم پیدایی؟
بد جور بهت عادت کردم...هر روزز که میام نظراتمو چک میکنم همش فکر میکنم شما واسم نظر گذاشتین...یه جورایی عادت کردم بهتون...
زودتر بیا از این گل خانوم واسمون بنویس...
راستی تا یادم نرفته بگم که چرا ادرس وبتو تو قسمت وب سایت نظرات نمیزاری؟
این جوری راحت تر میام پیشت....
ببوس عزیز خاله رو

قربونت برم عزیزم . من که هر روز شایدم روزی دو بار میتام بهت بهت سر می زنم . اگه آمار سایت رو دیدی اون دو تا منم .!!!!
چشم آدرسم هم می ذارم . فعلا خبر جدیدی از مدیا ندارم که بذارم می خوام سعی کنم مطلب دیگه ای هم ننویسم که غیر مرتبط با وبلاگ بچه ام باشه . حوصله خودمم سر رفته
فعلا پیگیر وضعیت انار جون هستم . دیگه نمی خوام دعا کنم خدا خوبش کنه می خوام دعا کنم هر چی صلاحه همون رو انجام بده . آخه اگه بزرگتر بشه با این وضعیت تا آخر عمر باید عذاب بکشه

الهام
19 دی 90 13:17
وبلاگ خيلي شاد و قشنگي داريد،دختر خيلي نازي هم داريد ،خدا واستون نگهش داره


قربونت برم عزیزم .انشاله همیشه تو زندگیت شاد باشی
ani
20 دی 90 2:13
ای جونم چه دخمل نازی. واقعا خیلی شیرینه همه عکساشو دیدم خدا خفظش کنه


چه عجب ....کجایی
قربونت برم عزیزم .تعطیلات خوش گذشت ؟ کریسمس مبارک
انشاله خدا بچه های گلت رو برات نگه داره
خاله مدیا
22 دی 90 14:23
دورت بگردم مدیا جان.چه مامان ظالمی داری.اگه بچه من بودی,نه گوشت رو سوراخ می کردم,نه موهاتو از ته میزدم.به همین زودیها خودم میدزدمت فدات شم


اتفاقا وقتی بزرگ بشه میفهمه که چه مامان خوبی داشته که توی کودکی همه کارها رو براش انجام داده و دیگه خیالش راحته .
وای تا حالا هیچکی دزد به این خوشگلی ندیده .....
samaneh
9 بهمن 90 13:39
-´´´´#####´´´´´´####.•*..*•. .•*..*•.
´´########´´#######.•*..*•. .•*..*•.
´############´´´´###.•*..*•. .•*..*•.شاد باشي
#############´´´´´###.•*..*•. .•*..*•.
###############´´###..•*..*•. .•*..*•.
############### ´###..•*..*•. .•*..*•..
´##################.`.•*..*•. .•*..*•.
´´´###############..•*..*•. .•*..*•. آرزومند آرزوهــــاي قشنگت
´´´´´############.*.•*..*•. .•*..*•.
´´´´´´´#########.`.•*..*•. .•*..*•.
´´´´´´´´´######..•*..*•. .•*..*•.
´´´´´´´´´´´###..•*..*•. .•*..*•.•
.•*..*•. .•*..*•. .•*..*•. .•*..*•.
.•*..*•. .•*..*•. .•*..*•. .•*.
.•*..*•. .•*..*•. .•*..*•.
.•*..باي .•*.*.•*.*
.•*..*•. .•*..*•.



با آرزوی موفقیت و شادکامی برای شما
مامان نفس
15 بهمن 90 9:31
خدا حفظ کنه خانم خانمای خوشگلمونو..هزارماشاله باهوش و دوست داشتنی مثل یه فرشته است عزیز دلمون.براش صدقه بذار خیلیییییییییییی

یه سوال من خیی وقته برای نفس دنبال این اقا فیله که سوارش شده مدیا جون میگردم...پیدا نمیکنم کجا میشه پیدا کنم؟


خدا حفظ کنه نفس جون رو . چشم صدقه هم میذارم عزیزم .
اولا که قابل نداره اگه دوستش داری پستش کنم . دوما بهناز مامان نازنین جون ازش داشت منم ازش سوال کردم و اون من رو راهنمایی کرد منم خریدم .
بین راه جاده ها می فروشن . من اون دفعه قبل که اومدم تهران جلوی عوارضی قم ازش داشت منم خریدم گفت 16 هزار تومان همه مدلی داشت همه رنگی هم داشت . ابتدای جاده اراک هم داشت یه نیسان آبی است که پشتش پر از عروسکه .
ولی ایندفعه که اومدم مدیا رو بردم سرزمین عجایب از حکیم غرب نرسیده به اشرفی اصفهانی یه وانت بود اونم ازش داشت ولی من نتونستم بیاستم و ازش بخرم .
میترا مامان مهرناز
25 بهمن 90 16:53
آپم


اومدم