نمایشگاه اسباب بازی و 21 ماهگی دخترم
بالاخره اومدممممممممممممممممممممممممممممم........
توی این دو ماه که نبودم اتفاق خاصی رخ نداده بود همون حرکات و بازیها فقط اینکه مدیا شیطون تر شده بود و سعی می کرد روی چیزهایی که ارتفاع داره از زمین بایسته ...وقتی هم عکس العمل ما رو می دید تازه می خندید ...
البته ناگفته نمونه یک دو بار هم مریض شد که بخاطر آلرژی که داره سرفه های طولانی مدتش من و باباش رو خییییلی اذیت کرد .... پیش متخصص خوب هم که بردمش میگه باید تحمل کنید تا بچه بزرگ بشه و ببینیم کی از سرش درمیاد ... زمان دقیقش معلوم نیست .
توی این مدت آب دهانش خیلی زیاد شده منتظرم تا دندنهای کرسی اش بیرون بیان .
دامنه لغاتش زیاد نشده ولی مااشاله هوشش زیادتر شده و روداری اش که جای خود داره ....
دو سه روز تعطیلی گذشته رفتیم همدان تا هم خانواده ام رو ببینم هم نمایشگاه اسباب بازی بود مدیا رو ببرم
نمایشگاهش خوب بود مدیا هم همش یا توپ توی دستش بود یا سوار این ماشین های اسباب بازی بود آخر نمایشگاه هم خسته شده بود و می گفت بغل ...
قربون دختر ممممممممممممممممممممممممم
یه سری چیزها برای مدیا خریدم ولی خیلی کامل نبود چون چیزهای رو هم که می خواستم اصلا نبود مثل لوازم التحریر یا وسایل کمک آموزشی اینم عکسهاش (البته عکس های بدون کلاه رو انشاله دیگه برای عید می زارم تا موهاش کمی بلند بشه )
اینم مدیا و بابام ..... بابای مهربونم خیلی دوستش دارم ... نه اینکه من بگم همه فامیلها و شاگرد هاش هم همین رو می گن ... الان که از مامان و بابام دور هستم همیشه آروزی سلامتی و شادی براشون دارم
اینم خواهرزاده شیطون و ماشاله خوش سر و زبون من (البته تولدش نبود ولی خواهرم هر چند وقت یکبار براش کیک می خره با شمع و بهش میگه فوتش کن )
منم قول دادم براش تولد با تم بن تن بگیرم البته وسایلش رو هم خریدم بعدا عکسهاش رو می ذارم
دوست دارم مازیار جان
البته اون کتاب پینوکیو که از کتابهای هست که تصویربرجسته داره رو برای خودم خریدم ...