تیر 90
اول تیر باتفاق عمو هات و خانواده هاشون رفتیم شمال همش بارون بود و هوا سرد
اینجا هم که توی تله کابین بودی
مدیا جان دختر ساکتی هستی زیاد گریه و نق و نوق نمی کنی توی این مسافرت عموهات تو رو اذیت می کردند و می گفتند می خواهیم صدای گریه اش رو بشنویم !!! دیدی تو رو خدا دوره زمونه رو .....
ولی ازهفت ماهگی به اونطرف دیگه شبها خوب نمی خوابیدی یا آب می خواستی یا دندونت درد می کرد یا مریض بودی خلاصه نمی دونم طفلک بابایی ات که همش شبها با تو بیدار بود
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی