مدیا مدیا ، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 22 روز سن داره
پویاپویا، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 8 روز سن داره

موش موشک بابایی

شهریور 90 و داستان شیر نخوردن نی نی

1390/6/24 8:24
نویسنده : عاطفه
782 بازدید
اشتراک گذاری

اواخر شهریور ماه 90 یه روز بعدازظهر که از سر کار اومدم و خواستم بهت شیر بدم دیدم امتناع کردی منم گفتم شاید سیر هستی و بعدش نخوردی هر چی اصرار کردم فایده نداشت . هیچ چیزی هم عوض نشده بود نه غذای بو دار خورده بودم و نه هیچ تغییر دیگه ای ولی تا یک هفته فقط شبها شیرمو می خوردی و روزها اصلا لب نمی زدی (شبها هم بخاطر اینکه خواب بودی و چشمهاتو باز نمی کردی)

خیلی ناراحت شدم ناراحتگریه زنگ زدم به مرکز بهداشت گفتند شاید موقتیه بخاطر دندونهاشه تحمل کن اگه بعد از دو هفته نخورد شیر پاستوریزه بهش بده اشکالی نداره .

طاقت نیاوردم بازم زنگ زدم مرکز ترویج تغذیه با شیر مادر توی تهران ، با دکترش صحبت کردم کلی ازم سوال کرد که غذای خاصی نخوردی ؟ تغذیه ات رو تغییر ندادی ؟ عصبی نشدی ؟ موهات رو رنگ نکردی ؟و .....

وقتی دید جواب همه سوالها منفی است گفت شاید بخاطر دندونهاشه که می خواد در بیاد و نمی ذاره مک بزنه  ولی شیرت رو بدوش با قاشق بهش بده

گفتم آخه دختر من اصلا شیشه شیر هم نمی گیره با اینکه پستونک رو می گیره و اصلا حاضر نیست شیشه شیر رو بذاره دهنش ببینه چطوریه ؟تعجب

گفت اگه یک هفته ادامه داشت ناراحت نشو بعضی بچه ها رو ما به اصطلاح میگیم بچه خودش ، خودش رو از شیر می گیره باز خوبه دختر شما تا یک سال و چهار ماه شیر مادر خورد بعضی بچه ها از چهار ماهگی یا هفت ماهگی دیگه نمی خورند . می تونی بهش شیر پاستوریزه بدی

خلاصه روزها وقتی بغلش می کردم می گفتم بیا بهت شیر بدم دهنش رو می بست و باز نمی کرد متفکر

تا یک هفته هم شبها فقط شیر می خورد بعد از یک هفته دیگه شبها خودش هم قطعش کردو دیگه لب نزد ......

وقتی پیش دکتر خودم رفتم و اینها رو بهش گفتم خندید و گفت چه بامزه !!!!!

ولی خدا رو شکر شیر پاستوریزه رو خیلی دوست داره با لیوان بهش می دم یا هر روز شیر موز یا شیر برنج می دم بهش

الان بعد از ماهها میام الکی بغلش می کنم و می گم بیا شیر بخور دهنش رو می بنده و صورتش رو می کنه اونطرف و از زیر دستم فرار می کنه .......چشمک

شاید می دونه من برای شیردهی اونقدر اذیت شدم می خواسته بیشتر از این اذیتم نکنه .

به هر حال مدیا خودش خودش رو از شیر گرفت ........!!!!!!!!!!قلبزبان

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

بهناز مامان نازنین
28 آذر 90 23:08
آخی چقدر بد دلم کباب شد چه حس بدی منم موندم چرا بعضی از بچه ها خودشون و از شیر می گیرن
خیلی سخته من اونشبی که نازنین رو از شیر گرفتم تا صبح آروم گریه کردم ودلم یه جوری بود
هنوزم که هنوزه دلم تنگ می شه الانم انقدر دلم تنگ می شه که به بازی و شوخی بغلش می کنم می گم جی جی می خوای اونم با ذوق ادای نی نی ها رو در میاره و مثلا جی جی می خوره


آره منم اونروز که شیر نخورد (با اینکه نه توی دوران بارداری اذیت شدم نه توی زایمان ولی شیر دهی پدرم رو درآورد)ولی انقدر ناراحت شدم و اعصابم بهم ریخت که نگو ولی وقتی دیدم خودش اصلا دوست نداره منم دیگه ناراحت نشدم . باز خوبه نازنین می یاد و مخوره ولی مدیا تا نشونش می دم دهنش رو می بنده فرار می کنه .بچه من خارجیه !!!!

مامان زهرا نازنازی
15 دی 90 13:26
سلام خانومی

ماشاالله به این دختر خانم نازنین که مامانش رو اذیت نکرده و خودش این کار سخت رو به راحتی انجام داده

خدا حفظش کنه براتون


سلام عزیزم . آخه من توی زمدت زمان شیردهی خییییییلی اذیت شدم ،شاید خواسته بیشتر از این اذیتم نکنه. ممنون از لطفت