شهریور 90 و داستان شیر نخوردن نی نی
اواخر شهریور ماه 90 یه روز بعدازظهر که از سر کار اومدم و خواستم بهت شیر بدم دیدم امتناع کردی منم گفتم شاید سیر هستی و بعدش نخوردی هر چی اصرار کردم فایده نداشت . هیچ چیزی هم عوض نشده بود نه غذای بو دار خورده بودم و نه هیچ تغییر دیگه ای ولی تا یک هفته فقط شبها شیرمو می خوردی و روزها اصلا لب نمی زدی (شبها هم بخاطر اینکه خواب بودی و چشمهاتو باز نمی کردی)
خیلی ناراحت شدم زنگ زدم به مرکز بهداشت گفتند شاید موقتیه بخاطر دندونهاشه تحمل کن اگه بعد از دو هفته نخورد شیر پاستوریزه بهش بده اشکالی نداره .
طاقت نیاوردم بازم زنگ زدم مرکز ترویج تغذیه با شیر مادر توی تهران ، با دکترش صحبت کردم کلی ازم سوال کرد که غذای خاصی نخوردی ؟ تغذیه ات رو تغییر ندادی ؟ عصبی نشدی ؟ موهات رو رنگ نکردی ؟و .....
وقتی دید جواب همه سوالها منفی است گفت شاید بخاطر دندونهاشه که می خواد در بیاد و نمی ذاره مک بزنه ولی شیرت رو بدوش با قاشق بهش بده
گفتم آخه دختر من اصلا شیشه شیر هم نمی گیره با اینکه پستونک رو می گیره و اصلا حاضر نیست شیشه شیر رو بذاره دهنش ببینه چطوریه ؟
گفت اگه یک هفته ادامه داشت ناراحت نشو بعضی بچه ها رو ما به اصطلاح میگیم بچه خودش ، خودش رو از شیر می گیره باز خوبه دختر شما تا یک سال و چهار ماه شیر مادر خورد بعضی بچه ها از چهار ماهگی یا هفت ماهگی دیگه نمی خورند . می تونی بهش شیر پاستوریزه بدی
خلاصه روزها وقتی بغلش می کردم می گفتم بیا بهت شیر بدم دهنش رو می بست و باز نمی کرد
تا یک هفته هم شبها فقط شیر می خورد بعد از یک هفته دیگه شبها خودش هم قطعش کردو دیگه لب نزد ......
وقتی پیش دکتر خودم رفتم و اینها رو بهش گفتم خندید و گفت چه بامزه !!!!!
ولی خدا رو شکر شیر پاستوریزه رو خیلی دوست داره با لیوان بهش می دم یا هر روز شیر موز یا شیر برنج می دم بهش
الان بعد از ماهها میام الکی بغلش می کنم و می گم بیا شیر بخور دهنش رو می بنده و صورتش رو می کنه اونطرف و از زیر دستم فرار می کنه .......
شاید می دونه من برای شیردهی اونقدر اذیت شدم می خواسته بیشتر از این اذیتم نکنه .
به هر حال مدیا خودش خودش رو از شیر گرفت ........!!!!!!!!!!