مدیا مدیا ، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 22 روز سن داره
پویاپویا، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 8 روز سن داره

موش موشک بابایی

دو سال و نه ماهگی

1391/11/26 9:04
نویسنده : عاطفه
239 بازدید
اشتراک گذاری

اینم دو سال و نه ماهگی موش موشک بابایی

خدا رو شکر  یه کمی مامانی هم شده ... هر وقت جایی میره که من دیرتر میام زود به باباش میگه مامانم کو ؟ مامان چرا نمیاد ؟ یا وقتی با منه و باباش سر کار اصلا سراغ باباش رو نمی گیره

عاشق کتاب شعره . دو سه بار که براش می خونمش حفظش می کنه و بعد اون برای من می خونه

بجز شعر عکسهای کتاب رو هم نشونش می دم و ازش می پرسم پسره چی روی سرش ه میگه کلاه

آقا چی توی دستش ه ؟ میگه نون سنگک و ....

عکس پسره توی کتابش رو دید که با کفش داشت نقاشی می کشید با حالت ناراحتی گفت : مامان پسره کفش هاشو در نمیاره ه ه ه ؟؟؟؟؟؟

عاشق برنامه عمو پورنگ است وقتی بین برنامه کارتون می ذاره با بغض می گه 10 20 می خواهم ...!!!

زیاد علاقه به کارتون نشون نمی ده فقط عموپورنگ و بعد هم باب اسفنجی و  کارتون دورا  رو دوست داره

هنوزم به نانای یا همون رقص علاقه داره ولی بیشتر موقع رقص ترجیح می ده بچرخه

هر لباسی که تنش می کنم اول میگه این و کی برام اریده (خریده)

گل دخترم ماشاله  از 1 تا 20 رو می شماره

شعر که می خونه میگه : میوه نشور (نخور) نشسته       رویش مگس نشسته

                                 اول بوشور(بشور)با دقت          دوم بخور با لذت

 

توی خونه وقتی نقاشی کردنش تموم میشه خودش پاستل هاش رو جمع می کنه و داخل جعبه اش می ذاره می گم دیگه نمی خوای نقاشی کنی میگه نه .

اسباب بازیهاش رو جمع می کنه ... ولی بعضی وقتها روزی سه بار لباسهای کمدش رو میریزه بیرون یا اسباب بازیهاشو درمیاره ....

بعضی وقتها مرتب میشه بعضی وقتها نه !!.

مواقعی که من و کار داره میگه : مامان بیا یه لحظه ... کارت دارم

کارهایی رو که نمی تونه انجام بده یا میگه نمی تونم یا میگه من بلد نیستم ! یا میگه صب کن  (صبر ) ! 

 الان دیگه وقتی جیش داره خودش شلوارش رو درمیاره و چراغ رو روشن میکنه از لبه دستشویی میره بالا و در دستشویی رو باز می کنه فقط وقتی که جیش یا پی پی می کنه ما رو صدا می کنه که بشوریمش ...

 و اما داداشی :

الان پسرکم 32 هفته اش هست که دیگه در حال وول خوردنه .دیگه نوبت دکترم شده دو هفته یکبار  دست می ذارم روی شکمم و به مدیا می گم من نی نی دارم میگه : نی نی نیست .. داداشه !!!!

می گم بیا داداشت رو نازش کن میاد و براش می خونه نادی نادی (نازی) گل پیازی  رفتی خونه عاضی (قاضی) چی اوردی (خوردی )نون و پنیر

دیروز دست گذاشت روی شکمم و گفت مامان داداشه ! گفتم آره بعد هم شکمم رو بوسید و رفت !!!!

تصمیم دارم بعد از زایمان بازم مدیا رو بفرستم مهد . لااقل نصف روز سرگرم میشه و باعث میشه همچنان به مهدش علاقمندی نشون بده و دیگه اینکه نصف روز توجه من به نوازد جدید رو نمی بینه که احساس حسادت کنه .

از الان کادو هایی رو براش خریدم و قایم کردم که موقع بدنیا اومدن  نی نی بهش بدم و بگم داداش ات برات خریده .....!!!!!!!

 

عاشق این ارگ سفره ای  شه . کادوی تولد یکسالگیشه که دایی جونش براش خریده

 

اینبار خودم کیک درست کردم و تولد بازی کردیم . وقتی می فهمه تولده می گرده و کلاه تولدش رو روی سرش میذاره

قربون ن ن ن ن ن ن ن ن ن ن ن اون خنده هات

اینم که تولد بازی دیگه که مدیا زحمت کشید کیک رو انداخت روی زمین و به این شکل دراومد

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)