مدیا مدیا ، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 22 روز سن داره
پویاپویا، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 8 روز سن داره

موش موشک بابایی

مراسم پوشک گیرون

1391/3/30 10:20
نویسنده : عاطفه
914 بازدید
اشتراک گذاری

بالاخره طی یک عملیات انتحاری سه روزه موفق شدم مدیا رو از پوشک بگیرم....نیشخند

راستش قبلا از اوایل فروردین ماه بعضی وقتها برای جیش و پی پی منو خبر می کرد اواخر فروردین که اومدم این پروژه رو که برام تبدیل به یک غول شده بود رو شروع کنم داشتم موفق می شدم که متاسفانه بخاطر اینکه مدیا وقتی می اومد توی حموم دیگه حاضر نبود بیرون بره ، به عطسه و آبریزش افتاد منم متوقفش کردم متفکر

بعد از تولدش یعنی 20 خرداد با توجه به گرمای هوا طی یک اقدام از روز پنجشنبه بعد از ظهر شروع کردم همون بعدازظهر 4 ساعت خوابید و خشک خشک بود ولی جمعه دوبار روی سرامیک جیش کرد که گفتم اشکالی نداره

جمعه صبح همسرم به من گفت ببندش براش زوده گفتم نه تازه روز دومم اشکال نداره تحمل کردم روز شنبه و یکشنبه هم ازخانمی که توی مهد کودک بود و مسئول اینکار خواستم کمکم کنه و هر یک ربع ببرش دستشویی

البته خود مدیا هم خییییلی همکاری می کرد و جیش و پی پی رو توی حموم انجام می داد و مشکلی نداشتم ..مژه

این سه شب هم طبق تجربه دوستان وقتی می خوابید پوشکش می کردم و صبح قبل از بیدار شدنش ، پوشک رو باز می کردم که خودش نفهمه نیشخند

بالاخره روز دوشنبه موفق شدم این پروژه رو به اتمام برسونم تشویق

البته ناگفته نمونه که توی این سه روز همسرم خیلی به من کمک کرد و مهمترین کارش این بود که آشپزخونه من توی این سه روز تعطیل بود و غذا از بیرون می گرفتیم و من تمام و کمال در اختیار مدیا بودم

و از همه مهمتر اینکه بعد از سه روز  بنده بشدت سردرد گرفتم که مجبور شدم دو تا استامینوفن بخورمگریه

ولی به هر حال دخترم با پوشکش برای همیشه بای بای کرد بای بای

این لباس خوشگل کادوی تولدشه که دوست خوبم سمانه جون لطف کرده و براش آورده . مرسی سمانه جانماچ

توی خرداد ماه هم متوجه شدم دندون های آسیاب دومی فک پایین اش هم نیش زده و داره بیرون میاد نیشخند

ولی نمی دونم چرا هنوزهم شبها نمی خوابه ... هر شب بیدار میشه شیر می خواهد یا میگه جابجا م کنید یا میگه بغل ....  نمی دونم .....

لطفا برای دیدن بقیه عکسها برید ادامه مطلب

 

قربون اون خنده هات عزیزم م م م م م م م م م م م م م م م م

بازم تولد بازی ......

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

بهناز مامان نازنین
5 شهریور 91 21:58
|وای وای مباکه
وای می دونم سخته منم این دوران و گذروندم خدا رو شک با موفقیت گذشت چه ماشالله بزرگ شده دخملی عاشق اون لباس صورتیشم ماشالله ببوسش


مرسی بهناز جان . آره عزیزم سخته ولی یکدفعه راحت شدم .
قربونت برم تو هم نازنین جون رو ببوس
مامان مهشید
16 شهریور 91 8:55
به مبارکی و میمنت
هر چند که براش یه مقدار زود بود ولی خوشحالم که بالاخره موفق شدی


قربونت مریم جون .
ولی من فکر نکنم زود بود ....!!!!!!
samaneh
27 شهریور 91 9:30
عزيزم چشمات خوشگل ميبينه قابلت رو نداشت ......


قربونت . خیییلی هم خوشگله . ممنون از لطفت