مراسم پوشک گیرون
بالاخره طی یک عملیات انتحاری سه روزه موفق شدم مدیا رو از پوشک بگیرم....
راستش قبلا از اوایل فروردین ماه بعضی وقتها برای جیش و پی پی منو خبر می کرد اواخر فروردین که اومدم این پروژه رو که برام تبدیل به یک غول شده بود رو شروع کنم داشتم موفق می شدم که متاسفانه بخاطر اینکه مدیا وقتی می اومد توی حموم دیگه حاضر نبود بیرون بره ، به عطسه و آبریزش افتاد منم متوقفش کردم
بعد از تولدش یعنی 20 خرداد با توجه به گرمای هوا طی یک اقدام از روز پنجشنبه بعد از ظهر شروع کردم همون بعدازظهر 4 ساعت خوابید و خشک خشک بود ولی جمعه دوبار روی سرامیک جیش کرد که گفتم اشکالی نداره
جمعه صبح همسرم به من گفت ببندش براش زوده گفتم نه تازه روز دومم اشکال نداره تحمل کردم روز شنبه و یکشنبه هم ازخانمی که توی مهد کودک بود و مسئول اینکار خواستم کمکم کنه و هر یک ربع ببرش دستشویی
البته خود مدیا هم خییییلی همکاری می کرد و جیش و پی پی رو توی حموم انجام می داد و مشکلی نداشتم ..
این سه شب هم طبق تجربه دوستان وقتی می خوابید پوشکش می کردم و صبح قبل از بیدار شدنش ، پوشک رو باز می کردم که خودش نفهمه
بالاخره روز دوشنبه موفق شدم این پروژه رو به اتمام برسونم
البته ناگفته نمونه که توی این سه روز همسرم خیلی به من کمک کرد و مهمترین کارش این بود که آشپزخونه من توی این سه روز تعطیل بود و غذا از بیرون می گرفتیم و من تمام و کمال در اختیار مدیا بودم
و از همه مهمتر اینکه بعد از سه روز بنده بشدت سردرد گرفتم که مجبور شدم دو تا استامینوفن بخورم
ولی به هر حال دخترم با پوشکش برای همیشه بای بای کرد
این لباس خوشگل کادوی تولدشه که دوست خوبم سمانه جون لطف کرده و براش آورده . مرسی سمانه جان
توی خرداد ماه هم متوجه شدم دندون های آسیاب دومی فک پایین اش هم نیش زده و داره بیرون میاد
ولی نمی دونم چرا هنوزهم شبها نمی خوابه ... هر شب بیدار میشه شیر می خواهد یا میگه جابجا م کنید یا میگه بغل .... نمی دونم .....
لطفا برای دیدن بقیه عکسها برید ادامه مطلب
قربون اون خنده هات عزیزم م م م م م م م م م م م م م م م م
بازم تولد بازی ......