عجیب ولی واقعی ....

خیلی وقت بود که یه تصمیم کبری گرفته بودم .....

اونم اینکه موهاتو از ته بتراشم و ......خلاصه کچلت بکنم .

با اینکه بابای ات از اول مخالف این کار بود و چند بار من رو منع کرد ولی چون دید من اصرار به انجام اینکار دارم و چون هیچوقت با من لجبازی نمی کنه موافقت به انجام این کار گرفت .

اول قرار بود بابای ات با دستگاه موزر  خودش سرت رو بزنه بعد من ببرمت آرایشگاه و اونجا  یه دور سرت رو تیغ بزنن ولی وقتی کل موهات رو با موزر تراشید خودش رفت با ژیلت اینکار رو کرد . در ضمن تو رو هم نشونده بود روی پاهاش ، تو هم ساکت نشسته بودی قربونت برم نه گریه کردی نه سرت رو تکون دادی تازه سرت رو که با تیغ ماساژ میداد داشت خوابت می گرفت !!!!!!

و اما دلایل این تصمیم :

1-قدیمیها اکثرا این کار رو انجام می دادند و معتقد بودند موهای نرم و نازک موقع تولد که بهش کرک می گفتند میریزه و بجای اون موهای زبر درمیاد .

2-بچه من دختره و دخترها عاشق مو و موی بلند هستند و انشاله که بزرگ و بزرگتر بشه دیگه هیچوقت اجازه نمی ده که موهاشو از ته بتراشم ( همینطور که الان هیچ دختری اجازه نمی ده)و اینکه اگه بزرگتر بشه توی روحیه اش اثر داره  پس الان بهترین موقع است

3-دوست ندارم دخترم فردا که بزرگ شد بیاد بگه مامان دوستهام گفتند اگه موقعی که بچه بودی موهاتو با تیغ می زدی الان موهات پرپشت بود و یه عالمه مو داشتی و تو چرا اینکار رو نکردی ؟

4-فردا که انشاله بزرگتره بشه همین اطرافیان خودم از جمله همسرم بهم می گن چرا موهاشو نزدی وقتی کوچولو بود ؟ ای کاش موهاشو می زدی ؟ منم اینکار رو کردم که جای هیچگونه حرف و گله ای  برای خودم نذاشته باشم .

5- ممکنه موهاش اصلا تغییری نکنه و حتی زبر  و  پر تر هم نشه چون میدونم ژنتیکیه ولی به هر حال اینکار رو کردم که فردا افسوس نخورم که چرا یک درصد اینکار رو نکردم ؟!!

و اما کارهای در دست اقدام از امروز :

الف - دادن روزانه یک قاشق مربا خوری شربت روی برای تقویت و رشد بهتر موهای مدیا

ب- خوردن روزانه یک کاسه شیر با بیسکویت اونم بیسکویت ساقه طلایی بخاطر داشتن سبوس

ج- دادن روزانه یک تکه نان سنگک تازه بخاطر سبوسش

د- ماساژ سرش با روغن زیتون

انشاله برای عید یا تابستون هم موهاش زود بلند میشه

فدای دخترم بشم که اونقدر ها هم که فکر می کردم زشت نشد ولی می دونید شبیه کی شده ؟

ای کیو سان رو یادتونه ؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!

دیروز خودش رفت جلوی آینه و دستش رو گذاشت جلوی سرش و با تعجب گفت  ددددد؟؟؟؟!!!!!

فعلا تصمیم دارم تا موقعی که کچله توی وبلاگش ازش عکس نذارم